sednasedna، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

شکوفه زندگی

رمز گشایی گریه نوزاد

با روشی که در این مطلب می آموزید می توانید بعد از مدت کوتاهی از یک مادر بی تجربه به یک مادر استثنایی مبدل شوید.   برای تشخیص نیازهای نوزادتان از شیوه دانستان (Dunstan) استفاده کنید :  تا به حال فکر کرده‌اید که کودکتان با گریه می‌خواهد چه چیزی به شما بگوید؟ با استفاده از برنامه ابتکاری دانستان (Dunstan Method) برای شروع برقراری ارتباط با نوزادتان و در واقع درک نیاز‌هایش، گریه‌های او را رمز گشایی کنید. شیوه دانستان (Dunstan) چیست؟  گریه‌های نوزادتان و غرزدن‌های او بی‌معنا نیستند. نوزادتان در واقع دارد با شما صحبت می‌کند و از شما می‌خواهد که نیاز‌هایش را برآورده سازید؛ این وراجی‌های با ارزش کودکتان بی‌دلیل و منطق نیستند. یاد گرفتن درک صداها...
13 آذر 1391

وزن شکوفه ام

خوشگلم! خنده های صدادارت رو با اون لبای بی دنونت  دوست دارم!امشب میخوام وزن ماه های گذشته رو بنویسم: تولد:3100کیلو               ماه اول:4700 کیلو          ماه دوم:5200 کیلو            ماه سوم:کیلو5700 ان شاءالله هفته آینده واکسن 4ماهگی باید بزنیم خداکنه خیلی دردت نیاد و اذیت نشی!خدایا توکل بر تو....
12 آذر 1391

وزن شکوفه ام

خوشگلم! خنده های صدادارت رو با اون لبای بی دنونت  دوست دارم!امشب میخوام وزن ماه های گذشته رو بنویسم: تولد:3100کیلو               ماه اول:4700 کیلو          ماه دوم:5200 کیلو            ماه سوم:کیلو5700 ان شاءالله هفته آینده واکسن 4ماهگی باید بزنیم خداکنه خیلی دردت نیاد و اذیت نشی!خدایا توکل بر تو....
12 آذر 1391

خبر خوش

عزیزم امروز تونستی خودت بتنهایی برگردی! خیلی خیلی خوشحالم میخواستم هر چه زودتر بنویسم  بهت تبریک میگم عزیزم!
7 آذر 1391

خبر خوش

عزیزم امروز تونستی خودت بتنهایی برگردی! خیلی خیلی خوشحالم میخواستم هر چه زودتر بنویسم  بهت تبریک میگم عزیزم!
7 آذر 1391

اولین بارون

عزیزم دیروز اولین بارون زندگی قشنگتو دیدی ترسیدم با اون رعدوبرقای وحشتناک بترسی ولی عین خیالتم نبود! متوجه شدم حالا پاهاتم میتونی بگیری وقتی جلو آینه میریم ذوق میکنی فک میکنی یه مادر وبچه دیگه ای روبروتن! امروز هوا ابری و عالی بود برا همین رفتیم تو حیاط اینم عکس تو حیاط:     واینم ۱۰۰روزگیت عزیزم خونه عمه سلوی: اینم خونه خودمون   ...
2 آذر 1391

اولین بارون

عزیزم دیروز اولین بارون زندگی قشنگتو دیدی ترسیدم با اون رعدوبرقای وحشتناک بترسی ولی عین خیالتم نبود! متوجه شدم حالا پاهاتم میتونی بگیری وقتی جلو آینه میریم ذوق میکنی فک میکنی یه مادر وبچه دیگه ای روبروتن! امروز هوا ابری و عالی بود برا همین رفتیم تو حیاط اینم عکس تو حیاط:     واینم ۱۰۰روزگیت عزیزم خونه عمه سلوی: اینم خونه خودمون   ...
2 آذر 1391

تصمیم مهم

آآآآآآآآآآآآآآآآآآه ه عزیزم دیشب خونه باحاجی با اون گریه های شدید همه رو نگران کردی! فقط 10دقه بعداز رفتنم بیدار میشی و داد وفریاد اونم چه فریادییییییییییییی! فقط  نیم ساعت سعی میکردم ساکت شی ولی انگار بدجور ازم دلخور بودی دیگه همه شک کردن نکنه پشه مشه ای نیشت زده باشه! وقتی رسیدم خاله حسنی دم در بغلت گرفته بود وهمچین گریه میکردی گریه نبود که فریاد میزدی قهر کرده بودی شیرم نمیخوردی! دیگه با ناز کردنت و حسابی بوس و عذر خواهی تا شیر خوردی تا 3 ساعت بعد که میخواستیم بیایم خونه پس لرزه گریه هات بود همینجور هینگ هینگ میکردی! خلاصه دیگه تصمیم گرفتم هیچ وقت تنهات نذارم حتی اگه خواب باشی! الانم تو تختت خوابیدی منم غذا رو اجاق ودر حال نوشتن(دو ...
آذر 1391

تصمیم مهم

آآآآآآآآآآآآآآآآآآه ه عزیزم دیشب خونه باحاجی با اون گریه های شدید همه رو نگران کردی! فقط 10دقه بعداز رفتنم بیدار میشی و داد وفریاد اونم چه فریادییییییییییییی! فقط  نیم ساعت سعی میکردم ساکت شی ولی انگار بدجور ازم دلخور بودی دیگه همه شک کردن نکنه پشه مشه ای نیشت زده باشه! وقتی رسیدم خاله حسنی دم در بغلت گرفته بود وهمچین گریه میکردی گریه نبود که فریاد میزدی قهر کرده بودی شیرم نمیخوردی! دیگه با ناز کردنت و حسابی بوس و عذر خواهی تا شیر خوردی تا 3 ساعت بعد که میخواستیم بیایم خونه پس لرزه گریه هات بود همینجور هینگ هینگ میکردی! خلاصه دیگه تصمیم گرفتم هیچ وقت تنهات نذارم حتی اگه خواب باشی! الانم تو تختت خوابیدی منم غذا رو اجاق ودر حال نوشتن(دو ...
آذر 1391